سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شکیبایی، برترین خصلت و دانش، برترین زیور و عطاست . [امام علی علیه السلام]
عاشقان علی(ع)
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» قسمت 2 - اخلاق سیاسی از دیدگاه علی (ع)

3. اخلاق فردی و اخلاق سیاسی

بی تردید در اندیشه اخلاقی حضرت، هرگز تفکیک بین اخلاق فردی و اخلاق سیاسی مشاهده نمی شود و بر ضرورت تلازم اخلاق فردی و اخلاق سیاسی، تأکید می شود. حضرت علی علیه السلام که مظهر عینی و تجسّم اخلاق فردی بود، در سیاست نیز به دنبال سعادت جمعی بود، که این امر در دو بُعد قابل تبیین است:

1) پایبندی حضرت به اخلاق در امور سیاسی، بخش جدایی ناپذیر اندیشه اخلاقی او است. اگر امام نمی تواند در زندگی فردی خویش، امر غیر اخلاقی مرتکب شود، در سیاست نیز به طریق اولی قادر به چنین کاری نیست؛ چون با هدف نهایی او کاملاً تضاد دارد.

 

2) هدف حضرت علی علیه السلام در سیاست، هدایت مردم به سوی سعادت است و این، جز با پایبندی حکومت و کارگزارانش به اصول اخلاقی در سیاست، ممکن نیست. درنتیجه بر ضرورت تعهد اخلاقی زمامدار تأکید بیشتری دارد. حضرت در این باره می فرماید:

«ای مردم! سوگند به خدا، من شما را به هیچ طاعتی امر نمی کنم، مگر اینکه خودم در آن طاعت به همه شما سبقت می گیرم، و شما را از هیچ معصیتی نهی نمی کنم، مگر اینکه خود پیش از شما از ارتکاب آن گناه امتناع می ورزم.»17

4. غایت سیاست از دیدگاه امام

در سیاست اخلاقی، هدف اخلاقی کردن سیاست، در غایت و روش است. حضرت علی علیه السلام در نامه اش به مالک اشتر یکی از اهداف اصلی حکومت را اصلاح اهل مصر می داند. مراد «از اصلاح» هدایت اخلاقی مردم به سوی سعادت جمعی و رهنمون شدن آنها به پیروی از دستورهای الهی و عقل و غلبه بر هوای نفس و شهوت است. در واقع در میان اهداف چهارگانه ای که حضرت علی علیه السلام در فرمان خود به مالک اشتر بر می شمارد، «اصلاح مردم» مهم ترین هدف است و دیگر موارد، مقدمه تحقق این هدف شمرده می شوند. علامه جعفری می نویسد:

«این فرمان مبارک که تنظیم شده یک شخصیت کمال یافته الهی است... اساسی ترین هدف خود را، پس از تنظیم امور اقتصادی که عامل ادامه حیات طبیعی است و پس از آماده کردن عرصه اجتماع برای اصل زندگی، «اصلاح مردم» معرفی می کند و با این هدف به ضرورت تکاپوی امور سیاسی و حقوقی و فرهنگی و اخلاقی در به وجود آوردن زمینه تکامل تأکید می کند.»18

امیرمؤمنان علیه السلام می فرماید:

«بیعتی که شما با من نموده و به زمامداری انتخابم کرده اید، یک پدیده ناگهانی و محاسبه نشده نبود. کار من و شما یکی نیست؛ من شما را برای خدا می خواهم و شما مرا برای خودتان می خواهید.»19

بنابراین حضرت هدف خود از حکومت را هدایت مردم به سوی خداوند اعلام می دارد.

5. روش زمامداری اخلاقی از دیدگاه امام

بُعد دوم سیاست اخلاقی، روش اخلاقی در سیاست است که عناصر آن پیشتر ذکر شد. از این بعد، اخلاق سیاسی در اندیشه و سیره حضرت علی علیه السلام در باره نهاد حکومت و ویژگی های زمامداران قابل مطالعه است. در اندیشه امام «دولت»، به معنای نهاد دارنده و اِعمال کننده قدرت برای تحقق غایت نهایی است و معاصی ای چون سلطه و برتری جویی در آن راه ندارد. این نگاه با اندیشه و برداشت غالب آن دوران، که حکومت را به طور کامل به مفهوم سلطه طلبی می گرفتند، کاملاً متفاوت است. حضرت علی علیه السلام می کوشید با تلقّی رایج از دولت و حکومت مقابله کند. او در عهدنامه حکومتی اش به مالک اشتر توصیه می کند فهم خود از دولت و قدرت را اصلاح کرده، اندیشه سیاسی اش را سامانی درست دهد:

«هرگز من به مقام فرمانداری نصب شده ام، فرمان می دهم باید اطاعت شود. زیرا این تلقین نابکارانه وارد کردن فساد در قلب است و عامل سستی وتزلزل در دین و نزدیک شدن به دگرگونی ها...»20

به همین دلیل حضرت علی علیه السلام بعد از رسیدن به قدرت، هیچ تفاوتی با قبل از آن نکرد و برای او کوخ و کاخ به یکسان ارزش داشت و هیچ کدام تأثیری بر منش، شخصیت و رفتار سیاسی، اجتماعی او نمی گذاشت.

6. عدالت، مبنای سیاست اخلاقی

از دید حضرت علی علیه السلام ، «عدالت» عنصر ذاتی و مهم ترین رکن سیاست است. اندیشه سیاسی امام، بدون درک مفهوم و اهمیّت عدالت از نظر وی قابل درک نیست. در مقام عمل هم امام در اجرای عدالت هیچ گونه انعطافی را نمی پذیرفت، که این امر مشکلات بسیاری را برای حضرت ایجاد کرد. از دیدگاه امام علیه السلام وجه تمایز اصلی «حکومت اسلامی» با دیگر حکومتها، عدالت و دوری از ستم است. چون تمام اصول اخلاقی که انسان ها در شرایط عادی بدان پایبندند، در شرایط ظالمانه از میان می رود. به همین دلیل حضرت علی علیه السلام تمام توان خویش را برای مبارزه با بی عدالتی به کار برد تا اصول اخلاقی را در مردم و در میان زمامداران پایدار کند.

7. رعایت حدود الهی در سیاست

بُعد مهم دیگری که می تواند در زمینه اخلاق سیاسی، اندیشه سیاسی حضرت علی علیه السلام را تبیین کند، تأکید وی بر ضرورت رعایت حدود الهی از سوی حکومت است. توجه به حدود الهی در سیاست، سیاست را به طور کامل اخلاقی می کند و زمامداران را از توسل به روشهای غیر اخلاقی در پیشبرد اهداف سیاسی باز می دارد. امام هدف سیاست را نیز اجرای حدود الهی می شمارد. در نتیجه، برای رسیدن به اهداف سیاسی، زیرپا گذاشتن حدود الهی را به هیچ وجه روانمی داند. طبیعی است که این امر به خودی خود می تواند زمینه حاکمیت اخلاق در حوزه سیاست شود.

8. کرامت انسانی و سیاست اخلاقی

بُعد دیگری که تعیین کننده نگرش حضرت علی علیه السلام به سیاست اخلاقی است، اهداف و ویژگی های حکومت در نظر او است. در حکومت امام «کرامت انسان» در عالی ترین درجه ممکن رعایت می شد. حضرت به کرامت ذاتی انسان ها معتقد بود و بر اساس کرامت انسان با مردم رفتار می کرد. میزان اهمیّت ارزش افراد در نظر حضرت، بر سیره حکومتی ایشان و حاکمیت اخلاق بر سیاست، تأثیری تعیین کننده داشت. در نگاه امام انسان ها بدون توجه به دین و اعتقادشان «کرامت» دارند و حکومت باید به ارزش انسانی آنان احترام بگزارد. این مسأله به طور کامل در آغاز نامه حضرت به مالک اشتر آمده است. امام مردم را دو دسته می داند، یا برادران دینی زمامدارند و یا در خلقت با او برابر؛ بر این اساس به مالک توصیه می کند با مردم همچون جانور درنده برخورد نکند و خوردنشان را غنیمت نشمارد.21

این فرمان در زمانی صادر شد که زمامداران همچون درندگان با مردم رفتار می کردند و هیچ یک از حقوق اولیه افراد را محترم نمی شمردند. بی تردید حکومتی که بر مبنای فکری «کرامت انسان ها» استوار باشد، نمی تواند در برخورد با آنان اخلاق و اصول اخلاقی را زیر پا نهد. بدین سبب، امام با هرگونه تبعیض میان مسلمان و غیر مسلمان، مرد و زن و موافق و مخالف حکومت، مقابله می کرد و آن را با مبانی فکری حکومت خویش ناسازگار می دانست.

9. اخلاق کارگزاران سیاسی

بُعد مهم دیگری که امام در اندیشه سیاسی خود بدان توجه دارد، اخلاق کارگزاران سیاسی است. حضرت نوع رفتار کارگزاران در سطوح مختلف را، زمینه اصلی حاکمیت اخلاق سیاسی و تأمین شدن غایت حکومت اخلاقی می داند. از این رو، کارگزارانش را به رعایت حدود الهی و تقوا فرامی خواند. امام علی علیه السلام «تقوا» را به عنوان دژ مصونیت اولیای خداوند این گونه توصیف می کند:

«تقوای الهی، اولیای خدا را در حمایت خود قرار داده، آنان را از تجاوز به حریم منهیات الهی باز داشته و ترس از خدا را ملازم دلهای آنان قرار داده است تا آنجا که شب هایشان را بی خواب و روزهایشان را بی آب گردانیده است.»22

از دید امام علی علیه السلام ، «تقوا» دژی مستحکم و نفوذ ناپذیر و بهترین توشه آخرت است:

«همانا تقوا، کلید درستی و توشه قیامت و آزادی از هر بندگی و نجات از هر تباهی است.»23

با توجه به این امر، امام در مرحله اول بیش از همه، خود را به تقوا فرا می خواند و در عین حال، خود را کاملاً مقید به آن معرفی می کند:

«همانا درستی گفتار خویش را ضمانت می کنم و عهده خود را در گرو گفتار خویش قرار می دهم.

اگر عبرت های گذشته برای یک شخص آینه قرارگیرد، تقوا جلوی او را از فرو رفتن در کارهای شبهه ناک می گیرد. به خدا سوگند! کلمه ای از حق را نپوشاندم و دروغی بر زبان نیاوردم.»24

امام در مرحله دوم، زمامداران را بیش از دیگران به تقوا سفارش می کند و آنان را به رعایت پرهیزکاری سزاوارتر می داند. در نامه حضرت به عثمان بن حنیف آمده است:

«آگاه باش که هر پیروی را، پیشوایی است که از او پیروی می کند. بدان که پیشوای شما بسنده کرده است از دنیای خود به دو جامه فرسوده، و دو قرص نان را خوراک خویش قرار داده؛ بدانید که شما چنین نتوانید کرد، ولیکن مرا یاری کنید به پارسایی و پاکدامنی و درستکاری. به خدا از دنیای شما زری نیندوختم و از غنیمت های آن ذخیرت ننمودم و بر جامه کهنه ام نیفزودم.»25

حضرت از همه والیان خویش می خواست، از خدا و عذاب آخرت بترسند و در برابر زخارف دنیوی فریفته نشوند. در نامه ارزشمندش به مالک اشتر چنین می خوانیم:

«او را فرمان می دهم به ترس از خدا و مقدم داشتن طاعت خدا بر دیگر کارها، پیروی از آنچه در کتاب خود فرموده از واجب و سنت ها، که کسی جز با پیروی کردن آن راه نیک بختی را نپیمود و جز با نشناختن و ضایع ساختن آن بدبخت نَبْوَد و اینکه خدای سبحان را یاری کند به دل و دست و زبان؛ چه او یاری هر که او را یار باشد، پذیرفته است و ارجمندی آن کس که او را ارجمند سازد، به عهده گرفته.»26

با توجه به این تأکیدات امام، معلوم می شود حضرت زمامداران و والیانش را پیش از عموم مردم، به تقوا و پرهیزکاری فرامی خواند و خود، بیش از والیانش با تقوا و پرهیزکاری مأنوس است. در واقع منشأ این بینش علی علیه السلام عبودیت محض خداوند است؛ عبودیتی که در هیچ مقامی فراموش نمی شود و در مقام خلافت و زعامت بیشتر مورد تأکید قرار می گیرد؛ زیرا که در این مقام، زمینه ستمگری و فساد بسیار است.

افزون بر این، حضرت علی علیه السلام خلفا را الگوی مردم می داند و تقوای زمامدار را عامل پاکی و درستکاری مردم و در مقابل، ستم حاکم را زمینه ساز گسترش ستم و فساد همگانی می شمارد.

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » فیروز ( دوشنبه 89/5/4 :: ساعت 8:15 صبح )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

زمینه‏هاى تاریخى حادثه غدیر
خلاصه‏اى از واقعه غدیر
در اندیشه سعادت
در انتظار شهادت
شب قدر
قسمت 3 - اخلاق سیاسی از دیدگاه علی (ع)
قسمت 2 - اخلاق سیاسی از دیدگاه علی (ع)
اخلاق سیاسی از دیدگاه امام علی (ع)
ادامه مطلب نگرش امام علی به عدالت وظلم
نگرش امام علی(ع) به عدالت و ظلم
ادامه شهادت امام علی (ع)
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 1
>> بازدید دیروز: 3
>> مجموع بازدیدها: 40348
» درباره من

عاشقان علی(ع)
فیروز
همه چیز در مورد علی (ع)

» پیوندهای روزانه

انتخاب [163]
منادی [254]
[آرشیو(2)]

» آرشیو مطالب
پاییز 1386
تابستان 1386
زمستان 1385
پاییز 1385
مهر 86

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان



» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب