سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پندها چه بسیار است و پند گرفتن چه اندک به شمار . [نهج البلاغه]
عاشقان علی(ع)
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» قسمت 3 - اخلاق سیاسی از دیدگاه علی (ع)

10- نفی قدرت طلبی

در دیدگاه امام علی علیه السلام قدرت چه ارزش و جایگاهی دارد؟ منبع قدرت، و هدف از کسب آن چیست؟ آیا قدرت با مسؤولیت همراه است یا صاحب قدرت تنها از مزایای آن بهره می برد؟

در نگاه امام علی علیه السلام قدرت فی نفسه هیچ ارزشی ندارد و در عالی ترین تحلیل، صرفاً وسیله ای است برای رسیدن به اهداف انسانی. از دید امام، قدرت هرگز هدف نیست و به همین دلیل، ایشان در طول زندگی اش هیچ گاه به خاطر قدرت حرکتی انجام نداد. این مسأله افزون بر حوزه سیاست و قدرت سیاسی، در همه حوزه های دیگر نیز مصداق دارد. امام علی علیه السلام آشکارا بر این مسأله تأکید می ورزد و خدای را چنین می خواند:

 

«خدایا! تو می دانی که اگر خلافت را پذیرفتم، نخواستم در قدرت برکسی پیشی گیرم یا از اوان دنیا چیزی برای خود بیندوزم، بلکه بدان امید پذیرفتم که معالم دین تو را بازسازی کنم و نظم و صلاح را در بلاد تو آشکار سازم تا بندگان مظلوم تو آسوده شوند و حدود و احکام تو را که تعطیل کرده بودند، دوباره بر پای دارم!»27

حضرت علی علیه السلام واقعاً استثنایی است! به طور کلی انسانها در پی کسب قدرت و ثروتند و این مسأله براساس حبّ نفس کاملاً طبیعی است؛ ولی امیرمؤمنان علیه السلام هیچ گاه با انگیزه ارضای نفس خویش عمل نکرد و جهاد و سکوت و زمامداری اش همه برای کسب رضای خداوند بود:

«اگر آن اجتماع عظیم نبود، اگر تمام شدن حجّت و بسته شدن راه عذر بر من نبود و اگر پیمان خدا از دانشمندان نبود که در مقام پرخوری ستمگر و گرسنگی ستمکش ساکت ننشیند و دست روی دست نه گذارند، همانا افسار خلافت را روی شانه اش می انداختم و مانند روز اول کنار می نشستم.»28

امام علی علیه السلام در پذیرش خلافت جز اصلاح و تدبیر امور مردم، انگیزه ای ندارد. او برای رسیدن به حکومت، نه علاقه نشان می دهد و نه به هیچ وسیله غیر اخلاقی متوسل می شود؛ این در حالی است که خلافت را حقّ خود می داند. حضرت نسبت خود را با خلافت، این گونه توصیف می کند:

«نسبت من به خلافت، همانند محور آهنین سنگ زیرین آسیا (که سنگ دیگر بر گرد آن می چرخد) نسبت به آسیا است. سیل از دامن من سرازیر می شود و هیچ صاحب بال و پری نمی تواند بر بلندای [علم و کمال [من اوج بگیرد.»29

با وجود این، امام مصلحت امت اسلامی را بر حق شخصی خویش ترجیح داد و هرگز برای رسیدن به خلافت و قدرت، برنامه ریزی نکرد و تا زمانی که مردم به او روی نیاوردند، به قدرت روی نیاورد. راز این کردار در بینش الهی حضرت نهفته است. قدرت برای او هیچ ارزشی ندارد و تنها برای اجرای عدالت است که ارزش پیدا می کند. از این رو، حکومت در نظرش از کفش کهنه بی ارزش تر است.30

به همین دلیل، امام هیچ مصلحت بینی دروغین را بر نمی تابد و برای رسیدن به عالی ترین اهداف هم، به وسیله غیر اخلاقی متوسل نمی شود:

«شما از من می خواهید پیروزی را به قیمت ظلم و جور در باره آنکه والی اویم بجویم؛ به خدا که نپذیرم تا جهان برآید و ستاره ای در آسمان پی ستاره ای برآید؛ اگر مال از آنِ من بود، همگان را برابر می داشتم، حال آنکه مال، مال خداست.»31

امام در موقعیتی این مطلب را بیان می کند که در تمام دنیا، ستم بر مردم و حیله گری در حکومت، سنت غالب به شمار می آمد و مردم، حیله گری را نشانه برتری و زیرکی می پنداشتند. آن بزرگوار این ذهنیت را به شدت محکوم کرده و حیله گری را تقبیح می کند و می فرماید:

«به خدا سوگند! معاویه از من زیرک تر نیست، لیکن شیوه او پیمان شکنی و گنهکاری است. اگر پیمان شکنی ناخوشایند نمی نمود، زیرک تر از من کسی نبود. لکن هر حیله گری به گناه برانگیزاند و هرچه به گناه برانگیزاند، دل را تاریک می کند.32

11. وفای به عهد

یکی از مهم ترین ابعاد اندیشه سیاسی امام، وفای به عهد است. حضرت علی علیه السلام هیچ گاه پیمان شکنی نکرد و حتی وقتی می توانست از طریق پیمان شکنی حیله های دشمن را خنثی کند، به این کار مبادرت نورزید و آن را حتّی به بهای پیروزی، روانداشت. حضرت در نامه های حکومتی به امرای خود، آنها را به پایبندی بر «عهد» سفارش اکید می کند؛ برای نمونه به مالک اشتر می نویسد:

«به عهد خویش وفادار باش، چه آنکه مردم با همه هواهای گوناگون و نظرات مخالفی که با هم دارند، نسبت به هیچ یک از واجب های الهی چون بزرگ شمردن وفای به عهد، همداستان نیستند.»33

آن بزرگوار با پیشنهاد یارانش برای شکستن عهد خویش در جنگ صفین مخالفت کرد و به آنها فرمود:

«وای بر شما! آیا بعد از عهد و پیمان باز گردیم؟ مگر نیست که خداوند تعالی فرمود به قرارهای خود وفا کنید؟»34

12. حقوق مردم در قبال حکومت

آنچه از همه مطالب پیش گفته برجسته می نماید، دیدگاه امام در باره حقوق مردم در قبال حکومت است. امام زمانی بر حقوق مردم در برابر حکومت تأکید می کرد که پیروی کامل از فرمانروایان، وظیفه مردم به شمار می آمد. امام با تأکید بر حقّ مردم در انتخاب حکومت، حقوق متقابل حاکم و مردم را چنین برمی شمارد:

«بزرگ ترین این حقوق متقابل، حقّ حکومت بر مردم و حقّ مردم بر حکومت است. فریضه الهی است که برای همه بر همه حقوقی مقرر فرموده. این حقوق را مایه انتظام روابط مردم و عزّت دین آنان قرار داده است. مردم هرگز روی صلاح و شایستگی نخواهند دید، مگر حکومت شان صالح باشد و حکومت ها هرگز به صلاح نخواهند آمد، مگر توده ملت استوار و با استقامت باشند.»35

امام «اصلاح مردم» را هدف نهایی حکومت می دانست و «عدالت» را معیار تشخیص حکومت صالح به شمار می آورد. او از ستم حاکم بر مردم به شدت متنفر بود و می فرمود:

«هیچ عاملی برای تغییر نعمت خدا و تعجیل نقمت او مؤثرتر از قدرت یافتن بر ظلم نیست؛ چرا که خداوند همواره دعای مقهورین را می شنود و در کمین ظالم است. ای مالک! بر حذر باش از خون های مردم و ریختن غیر حلال آن، که هیچ عاملی در کیفر الهی مؤثرتر و بازخواست او عظیم تر در زوال نعمت و کوتاه شدن مدت (حکومت) شتاب آورتر از ریختن خون به ناحق نیست.»36

امام در سفارش کارگزارانش به عدالت و پرهیز از ستم، از هر فرصتی بهره می بُرد و می فرمود:

«من از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم شنیدم که فرمود: روز رستاخیز، امامِ ستمگر را بیاورند و او را نه یاری بود که کسی از سوی او پوزش خواهد. پس او را در دوزخ افکنند و در آن چنان گردد که سنگ آسیا گردد. سپس او را به ته دوزخ استوار بندند.»37

به همین دلیل در موقعیّت خویش به عنوان خلیفه مسلمین می فرماید:

«به خدا، اگر شب را روی شترخار مانم بیدار... خوشتر دارم تا روز رستاخیز به خدا و رسول صلی الله علیه و آله وسلم در آیم، در حقّ یکی از بندگان ستمکار... چگونه به کسی ستم کنم به خاطر نفسی که به کهنگی و فرسودگی شتابان است.»38

از همین رو به همگان توصیه می کند که با او آن گونه که با سلاطین جابر سخن می گویند، سخن نگویند.39

افزون بر این بُعد، حضرت مصلحت حکومت را نیز در عدالت و خودداری از ستمگری می دانست. در نامه حکومتی اش به مالک اشتر چنین هشدار می دهد:

«همواره دادگستر باش و از خشونت بپرهیز؛ چرا که خشونت، مردم را به گریز از کشور و جلای وطن می کشاند و ستم، مردم را به شمشیر فرا می خواند.»40

به هرحال، آنچه زندگی حضرت علی علیه السلام را از دیگران ممتاز می کند، سازگاری کامل بین عمل و اندیشه او در زندگی اش است. تاریخ، افراد خیرخواه و برخوردار از اندیشه های عالی بسیار دیده است؛ اما این بزرگان یا هرگز فرصت عمل نیافتند و یا هنگام عمل از تطبیق کردار و اندیشه هایشان ناتوان ماندند. حضرت علی علیه السلام از لحاظ نوع اندیشه های اخلاقی خود، در طول تاریخ بی نظیر است، اما از نظر عمل به اندیشه ها و گفته های خود، بی نظیرتر. امام علاوه بر پایبندی به اصول عالی اخلاقی، انسانی و جوانمردی، مطیع محض اوامر و نواهی الهی بود و هیچ عاملی نتوانست وی را از عمل به گفته ها و اندیشه های عالی اش باز دارد.

در پایان یادآوری یکی از خطبه های شورانگیز نهج البلاغه در باره «اخلاق»، حُسن ختام خوبی بر این مقاله است:

«پس اگر ناچار از تعصّب هستید، عصبت خود را برای اخلاق نیکو و کردارهای پسندیده و امور زیبا قرار بدهید که خاندان های اصیل و بزرگ منش عرب و رؤسای قبایل به آن موصوف بودند؛ تعصّب به داشتن اخلاق مطلوبِ عقلا و آرمان های بزرگ و درجات بالای ارزش ها و آثار پسندیده که از خود به یادگار می گذاشتند. پس تعصّب بورزید به خصلت ها و عادات پسندیده مانند حمایت و حفظ حقوق همسایگی و وفا به پیمان و اطاعت نیکوکار و مخالفت با خودخواهی و فراگرفتن فضل و فضیلت و بزرگ شمردن معصیت قتل نفس و انصاف به خلق و فرو بردن غضب و پرهیز از فساد روی زمین.»41



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » فیروز ( دوشنبه 89/5/4 :: ساعت 8:19 صبح )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

زمینه‏هاى تاریخى حادثه غدیر
خلاصه‏اى از واقعه غدیر
در اندیشه سعادت
در انتظار شهادت
شب قدر
قسمت 3 - اخلاق سیاسی از دیدگاه علی (ع)
قسمت 2 - اخلاق سیاسی از دیدگاه علی (ع)
اخلاق سیاسی از دیدگاه امام علی (ع)
ادامه مطلب نگرش امام علی به عدالت وظلم
نگرش امام علی(ع) به عدالت و ظلم
ادامه شهادت امام علی (ع)
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 0
>> بازدید دیروز: 3
>> مجموع بازدیدها: 40347
» درباره من

عاشقان علی(ع)
فیروز
همه چیز در مورد علی (ع)

» پیوندهای روزانه

انتخاب [163]
منادی [254]
[آرشیو(2)]

» آرشیو مطالب
پاییز 1386
تابستان 1386
زمستان 1385
پاییز 1385
مهر 86

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان



» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب