مقدمه
در هر نظام سیاسی ارزشها و ضدارزشها بر مبنای اصول ایدئولوژی و مکتب مقبول در جامعه تعریف شده و همواره عملکرد نظام سیاسی چه از حیث رویکردهای نظری و چه از جهت اجرایی و عملی بر محور آن ارزیابی میشود.
"عدالت و ظلم" دو محور متضادند که در همه سیستمهای سیاسی، مورد توجه خاص قرار گرفته و به فراخور منویات و مفاهیم ایدئولوژیک تعریف و تحلیل میشوند به گونهای که عدالت عملاً مدینه فاضلهای است که نظام سیاسی برای نیل به آن تمام همّ و جهد نظری و عملی خود را به کار میبندد. پس عدالت، هدف غایی تمامی تلاشهای فکری و اجرایی را در عرصه سیاست و حکومت تشکیل میدهد.
بحث عدالت و ظلم در منظر امام علی(ع) از گستردگی و عمق ویژهای برخوردار است. بدیهی است که صرف توجه به نگرش امام در خصوص عدالت بدون توجه به دیدگاه آن حضرت، در مورد ظلم، ما را از غواصی در ژرفای اقیانوس اندیشه سیاسی امام، باز داشته و تنها شعاعهایی از خورشید اندیشه حضرت را بر ما فرو میتابد. از این رو این مقاله، بر آن است که علاوه بر توجه به مفهوم عدالت به عنوان هدف غایی و روح و ماهیت تحقق حاکمیت سیاسی اسلام، یکی از آفات و آسیبهای مهم نظام سیاسی را در رأی و نظر امیرالمؤمنین(ع)، مورد بررسی قرار دهد. آفتی که از منظر آن حضرت ریشه همه مفاسد و آسیبهای نظام سیاسی است.
مطالعه در تاریخ حکومت علوی و سیاستهایی که آن حضرت در مقاطع مختلف به کار بسته است به خوبی نشان میدهد که امیرالمؤمنین(ع)، تنها آسیبی را که در مواجهه با آن هرگز تسامح و مماشات نکرد و با مبارزه دلیرانه با آن همه حوادث و ناملایمات سیاسی را به جان خرید و سرانجام جان خویش را برای آن ایثار کرد اصرار و ابرام بر رعایت عدالت بود.
بنابراین در اینجا دو مفهوم اساسی را در کلام علی(ع) پیگیری میکنیم: اول، عدالت؛ دوم، مفهوم ضد آن، یعنی ظلم.
1. عدالت، در اندیشه امام علی(ع)
مشهور است که "العدل وضع کل شیء موضعه" یعنی عدالت، آن است که هر چیزی در جای خودش قرار گیرد. و یا "العدل اعطاء کل ذی حق حقه" عدالت، آن است که حق هر صاحب حقی، داده شود.
آن حضرت، با جامعنگری تمام، عدالت را صرفاً در قالب اخلاق انسانی خلاصه نکرده و آن را در همه شریانهای حیات آدمی اعم از سیاست، فرهنگ، حقوق فردی و اجتماعی، اقتصاد و ... جاری میداند. امیرمؤمنان علی(ع)، معتقد است که همه مسائل و ابعاد انسانی، ارتباطی ارگانیک و حیاتی دارند و اگر هر جزئی از موضع و جایگاه خود خارج شود به همان نسبت، عدالت و اعتدال آسیب میبیند و ظلم جایگزین میشود.
آن حضرت در کلامی عالمانه و جامعنگر میفرماید:
عدل، بر چهار شعبه است: بر درکی ژرفنگر و دانشی محققانه، و قضاوتی نیکو، و استواری در بردباری.1
در یک نگاه اجمالی درمییابیم که حضرت، دو شعبه از عدالت را به عرصه نظری و بینشی انسان و دو شعبه دیگر را به جنبههای علمی و رفتاری او مربوط میداند.
بدین ترتیب در نگرش و رأی مولا علی(ع) تعریف عدالت، صرفاً در دایره رفتار و عمل انسان محصور نبوده و بنیادهای اصلی آن به اندیشه و تعقل آدمی مربوط است.
عدالت، استعداد فطری، درونی، عقلایی و آرمانی است که در صورت ژرفنگری و تحقیق عالمانه، برای دستیابی به حقیقت به قضاوتی نیکو و شایسته منجر میشود که از جهت رفتاری، دستیابی به آن، استواری در حلم و بردباری و تحقق آن در عمل را میطلبد.
سیاق کلام مولا علی(ع) نشان میدهد که عدالت، فقط وقتی ارزشمند و واجد استحکام است که به عنوان رویکردی مقطعی و عارضی، در رفتار انسان، ظهور و بروز نکند بلکه به ملکهای نفسانی و صفتی راسخ، در نگرش و رفتار انسان، تبدیل شود. به همین جهت است که حضرت، در جای دیگر میفرماید: "العدل افضل سجیه؛2 عدالت برترین خصلتهاست."
آن حضرت، ضمن خطبه همام که در صفات متقین بیان فرموده است، میفرماید: "... لایحیف علی من یبغض ..."3 کسی که سجیه تقوا دارد به دشمن خود نیز ستم نمیکند.
پس در گام اول، برای دستیابی به قریحه و سجیه عدالت، میبایست فهم و دانش انسانی را از طریق ژرفنگری و تلاش محققانه، برای دریافت حقیقت، به مسیر اعتدال رهنمون ساخت آنگاه، با اتکاء بر آن بر عرصه رفتار و عمل متعادل انسانی که همانا داوری نیکو کردن و بردباری در مسیر آن است، گام نهاد. پس شناخت، ریشه قضاوت عادلانه است و نتیجه این قضاوت، حکمی است که بر کرسی نشستن آن، به دلیل وجود موانع و مقاومتها، استواری در بردباری و تحمل و مبارزه با این موانع را میطلبد و سهلانگاری و مماشات و مصلحتاندیشی در تحقق عدالت، خود خروج از مرز عدالت و سقوط در ورطه ظلم است. بنابراین، ظلم نیز ناشی از فهمی سطحی و دریافتی غیرمحققانه است که به داوری و قضاوت ناشایست منجر میشود؛ که با اصرار بر تحقق و اجرای آن، جامعه، از مسیر اعتدال خارج شده و آسیب میبیند.
تفاوت عدالت و جود، در اندیشه امام(ع)
آن حضرت، عدالت را، بر جود نیز ترجیح میدهد. وقتی از آن حضرت میپرسند آیا عدل برتر است، یا جود؟ میفرماید: "عدالت، کارها را بر موضع خود مینشاند و بخشش، کارها را از جهتش خارج میکند. عدالت، سیاستگذار و تدبیرکنندهای عامالمنفعه است. اما جود، کاری عارضی به نفع خاصگان. پس عدل، شریفتر و افضل است."4
به این ترتیب، امیرالمؤمنین(ع) نیز عدالت را آنگونه که مشهور است تعریف میفرماید: عدل آن است که هر چیز و هر کاری، در موضع شایسته خودش قرار گیرد اما جود، شیء را از جهت خودش خارج میکند.
جالب آنکه حضرت نفرموده است جود، خارج کردن شیء از موضع خود است. زیرا در این صورت جود، ضدعدالت یا به عبارتی، نوعی ظلم خواهد بود. بلکه فرموده است جود، کارها را از جهت خود خارج میکند و این، ظلم نیست؛ بلکه گاهی مصلحت است. برای مثال: شخصی، در عمل از قانون تخلف میکند. عدالت آن است که ناظر، متناسب با جرم، مجازاتی را برای او اعمال کند. اما اگر بخشیدن او، اولاً مضر به حال دیگران نباشد و ثانیاً مصلحت آتیه متخلف در آن باشد در این صورت جود، گرچه عدالت نیست، اما ظلم نیز نیست؛ بلکه جهت مجازات را تغییر میدهد. یعنی چه بسا ناظر، تشخیص میدهد که اگر در ازای ندامت متخلف و یا حتی پیش از آن، تعهد او بر رعایت قانون در آینده از مجازات متخلف صرفنظر کند، احترام به قانون، بیش از زمانی که مجازات را اعمال میکند، تضمین خواهد شد.
به همین جهت است که حضرت(ع) در ادامه سخن خود، برای جود، زیان و خسارتی برنشمرده و صرفاً فرموده است که منفعت عدالت، عمومی است اما منفعت جود، اختصاصی. پس به هر حال، جود نیز منفعت دارد. در غیر این صورت، جود نیز، ظلم و خروج از عدالت بود.
نکته دیگر آنکه امیرمؤمنان(ع)، جود را عارضی و مقطعی تلقی میفرماید. جود، قانونی همیشگی و ثابت نیست؛ بلکه بنابر اقتضای مصلحت، به عنوان تصمیمی عارضی، مورد عمل قرار میگیرد اما عدالت، سیاستی ثابت و عمومی است: "سائس عام".
همانگونه که قبلاً نیز گفته شد عدالت، به آحاد مردم سود میرساند اما جود، در موقع اعمال، فقط برای متخلف، سودمند است در عین حال که به سایر مردم نیز زیان نمیرساند. از زاویه دیگر، این کلام علی(ع) میفهماند که عدالت، رابطه مستقیم با رعایت حقوق دارد. زیرا تنها اگر حق هر امری از امور، بدون اهمال و اغماض ادا شود در این صورت عدالت رعایت شده است. به همین جهت است که امام در جای دیگر تحقق عدالت را فقط در صورتی میسر میداند که رهبر و حاکم سیاسی و نیز مردم، به دقت حقوق یکدیگر را رعایت کنند لذا میفرماید: "آنگاه که مردم، حق رهبری را ادا کنند و رهبری نیز حق مردم را ادا کند، حق در آن جامعه، عزت مییابد و راههای نیل به دین آشکار و علائم و نشانههای عدالت برقرار میشود و ... و هر گاه مردم، بر رهبری چیره شوند، (فرمان او را نبرند)، یا رهبری بر مردم ستم کند، وحدت کلمه از بین میرود و علائم و نشانههای ستمگری آشکار میشود و نیرنگبازی در دین، آشکار میگردد و ...".
پس در نظام سیاسی سالم، هر کار یا شخص و یا نهادی، میباید دقیقاً در جای خود قرار گرفته و انجام وظیفه کند و تداخل وظایف، عدالت را در حاکمیت مخدوش ساخته و بروز ظلم را زمینهسازی میکند.
نتیجه آنکه، امام علی(ع)، عدالت را منشأ و سرچشمه همه فضائل و خوبیها میداند. پس از این طریق نیز میتوان دانست که ظلم، در نگاه مولای متقیان(ع)، ریشه همه آسیبهای اجتماعی است.
جملاتی از آن حضرت را در چند محور فهرست کرده و تأمل و دقت در آن را به عهده خواننده این سطور میگذاریم:
عدالت و ایمان
در نگاه مولا(ع)، عدالت، رأس و هسته اصلی و جوهره ایمان و سرچشمه همه خوبیهاست.
"العدل رأس الایمان و جماع الاحسان."5
در این کلام گهربار از سویی، عدالت با اعتقاد و اندیشه آدمی گره خورده و از سوی دیگر جمعکننده خوبیها توصیف شده است. بنابراین، محک ایمان، عدالت است و مؤمن، کسی است که الزاماً از سجیه عدالت برخوردار بوده و همواره بر مرکب عدالت حرکت میکند.
بخش دوم این حدیث، در واقع مفسر سخنی است که در سطور قبل بیان شد. در آنجا، حضرت علی(ع)، ظلم را ریشه و منشأ همه آسیبها و آفات معرفی فرمود و در اینجا سرچشمه و جامع همه برکات و نیکیها را، عدالت توصیف میکند.
جایگاه و ارزش عدالت
کلمات زیر گرچه منزلت عدالت را، در منظر امام(ع) نشان میدهد، اما هر یک، به نوبه خود، شایسته شرح و تفصیل است:
"العدل فوز و کرامه"6 عدالت، پیروزی و عزت و کرامت است. "اسنی المواهب العدل"7 برترین موهبتها، عدالت است. "العدل اقوی اساس"8 عدالت، محکمترین بنیان است. "بالعدل تتضاعف البرکات"9 با عدالت، برکتها و خیرات، دو چندان میشود. "العدل مألوف"10 عدالت، پیوند دهنده است. "جعل الله سبحانه العدل قواماً للأنام و تنزیها من المظالم و الاثام"11 خداوند، عدالت را برای قوام و استواری حیات جمعی و مصونیت از ظلمها و گناهان مقرر فرمود.
از این بیانات حضرت، به خوبی استفاده میشود که ظلم، موجب شکست و خواری، ناپایدارترین بنیان، علت اختلاف و گسستگی، نابودکننده خیرات و خوبیها و موجب ترویج گناهان و آلودگیهاست.
عدالت و مردم
امام علی(ع)، اعمال عدالت را بهترین روش برای جلب اعتماد مردم و حفظ صیانت از حمایتهای مردمی توصیه میفرماید. روشهای امروزین، که در واقع، عرصه سیاست را، به صحنه نمایشی فریبنده، برای جلب آرای مردم، تبدیل کرده و با طراحی رقابتهای غیرواقعی احزاب حکومتی، عوامفریبانه، آزادی سیاسی را متبلور میسازد، در قاموس ولایت علوی، جایگاهی ندارد؛ بلکه رقابت نیز میباید بر محور عدالتخواهی استوار شود. از منظر علی(ع)، جمال و آبروی حاکمان به ارائه سخنان زیبا و شعارهای فریبنده و ژستهای تبلیغاتی نیست بلکه خدمتگزاری مبتنی بر اصل عدالت، همه عزت و آبرو و جمال ولایت را تعیین میکند. لذا میفرماید: "عدالت، موجب پایداری ملت و آبروی حاکمان است." 12 و باز میفرماید: "همانا برترین نور چشم و روشنایی بصر، برای حاکمان، پایدار شدن عدالت در سرزمینها و بروز عشق و شیفتگی مردم است. و این عشق، ظاهر نمیشود مگر به آرامش سینههایشان."13
همچنین آن حضرت، در نامهای به زیادبنابیه که به جای عبدالله بن عباس به حکومت فارس و شهرهای اطراف آن منصوب کرد فرمود: "عدالت را بگستران و از ستمکاری و بیدادگری پرهیز کن. زیرا ستمکاری، مردم را به آوارگی کشاند و بیدادگری آنان را به مبارزه و شمشیر فرا میخواند."14
نتیجه آنکه ظلم، پایداری مردم را در حمایت از نظام سیاسی شکننده کرده و مودت و عشق آنان را، به حکومت، سست میسازد و این نیست مگر به خاطر آنکه ظلم، آبروی حاکمان را میبرد و سینههای مردم را از بغض، آکنده میسازد.
عدالت و اصلاحات
نظام سیاسی پویا، نظامی است که با خود ارزیابی مداوم و مطالعه شرایط جدید اجتماعی به تولید و اجرای راهکارهای نوین بپردازد. امام علی(ع)، عدالت را برترین اصلاح میداند. زیرا ضعفها، بینظمیها، ناکارآمدیها و ...، همه ناشی از خروج امور از موضع خود میباشد و سیاست عادلانه، سیاستی است که هر کاری را بر موضع خود بنشاند: العدل یضع الامور مواضعها. بنابراین، ماهیت و روح اصلاحات، پافشاری بر عدالت و تحقق آن است.